نويسندگان



آثار تاريخي يك عاشق



دوستان عاشق تنها



دوستان عاشق



وضعیت من در یاهو



آمار وب



طراح قالب:



موزیک و سایر امکانات






نادیده رخت نادیده رخت

در غم هجرت شده مشکل

ترسم كه بمیرم نشود مشكل من حل

تو نازنین یار منی

تو یار و غمخوار منی

من که میمیرم خدا من که میسوزم

چرا دور از منی

من که میمیرم خدا من که میسوزم

چرا دور از منی

 


[+] نوشته شده توسط امیر مهدی در 20:23 | |








هزار بار خواستم بهت بگم عاشق چشماتم
پنهون کردم این چشمارو بدون خاطر خواتم

مجبور نیستی به من بگی دوستم نداری
اگه برم نمیتونی یه لحظه هم دووم بیاری

اگه دوسم داری بیا منم دلم پیشه توِست پیشت میمونم
اگر که دوستم نداری بی خبر از پیشم برو برو بذار تنها بمونم

هر شب به یادت تا سحر بیدار میشینم چشم به در شاید بیای تو را ببینم
من وتو وخاطره ها دوست دارم بی انتها عاشق ترینم

تا پای جون هستم واست اگه بمونی
عاشق میمونم تا ابد خودت میدونی

اگه بری تا ابد از عشقت می خونم
از عشق تو با یاد تو ترانه هام زنده می مونند

اگر که عاشقم باشی کم نمیذارم واسه تو اینو خودت بهتر میدونی
اگه بخوای با هم باشیم میمونم پیشت تا ابد تا پیش من تنها نمونی

اونی که یه عمری میگفت :تو این دنیا به جز من هیچ کسی را نداره
رفت وتوی تنهاترین تنهايام منو تنها گذاشت

اگه دوسم داری بیا منم دلم پیشه تو ِپیشت میمونم
اگر که دوستم نداری بی خبر از پیشم برو برو بذار تنها بمونم




[+] نوشته شده توسط امیر مهدی در 20:6 | |







این مثنوی حدیث پریشانی من است

بشنو که سوگ نامه ویرانی من است


امشب نه این که شام غریبان گرفته ام

بلکه به یمن آمدنت جان گرفته ام


گفتی غزل بگو ، غزلم٬ شور حال مُرد ،

بعد از تو حس شعر فنا شد، خیال مُرد


گفتم مرو که تیره شود زندگانیم

با رفتنت به خاک سیاه می کشانی ام


گفتی زمین مجال رسیدن نمی دهد

بر چشم باز فرصت دیدن نمی دهد


وقتی نقاب، محور یک رنگ بودن است

معیار مهرورزیمان سنگ بودن است


دیگرچه جای دلخوشی و عشق بازی است

اصلاً کدام احمق از این عشق راضی است


این عشق نیست فاجعه قرن آهن است

من بودنی که عاقبتش، نیست بودن است


حالا به حرفهای غریبت رسیده ام

فهمیده ام که خوب تو را، بد شنیده ام


حق با تو بود از غم غربت شکسته ام

بگذار صادقانه بگویم که خسته ام ،


من را به ابتذال نبودن کشانده اند

روح مرا به مَسند پوچی نشانده اند
 


اینجا نقاب شیر به کفتار می زنند


اینجا کسی برای کسی ،کَس نمی شود،

حتی عقاب درخور کرکس نمی شود


جایی که سهم مرگ جز تازیانه نیست

حق با تو بود ، ماندنمان عاقلانه نیست

ما می رویم چون دلمان جای دیگر است،


ما می رویم هر کی بماند مخیر است

ما می رویم گرچه ز الطاف دوستان ،


بر جای جای پیکرمان زخم خنجر است

ما می رویم مقصدمان نا مشخص است


هر جا رویم بی شک از این شهر بهتر است

از سادگیست گر به کسی تکیه کرده ایم


اینجا که گرگ با سگ گله برادر است


ما می رویم ماندن با درد فاجعه است،

در عرف ما نشستن یک مرد فاجعه است


بر درب آفتاب پی باد می رویم

ما هم بدون بال به معراج می رویم

 


[+] نوشته شده توسط امیر مهدی در 22:8 | |