نويسندگان



آثار تاريخي يك عاشق



دوستان عاشق تنها



دوستان عاشق



وضعیت من در یاهو



آمار وب



طراح قالب:



موزیک و سایر امکانات





دل نوشته دوست gam

 

 

عشق.

نشاط انگیز و ماتم زایی ای عشق

عجب رسوا گرو رسوایی ای عشق

اگر چنگ تو با جانی ستیزد

چنان افتد که هرگز بر نخیزد

ترا یک فن نباشد ،ذوفنونی

بلای عقل ومبنای جنونی

تو لیلی راز خوبی طاق کردی

گل گلخانه آفاق کردی

اگر بر او نمک دادی،تو دادی

بدو خوی ملک دادی، تو دادی

لبش گلرنگ اگر کردی، تو کردی

دلش را سنگ اگر کردی،تو کردی

به از لیلی فراوان بود در شهر

به نیروی تو شر جانانه دهر

تو مجنون را به شهر افسانه کردی

زهجران زنی دیوانه کردی

تو اورا ناله واندوه دادی

زمحنت سر به دشت و کوه دادی

چه دلها کز تو چون دریای خون است

چه سرها کز تو سحرای جنون است

همه درد و همه داغ و همه سوز

خوشا عاشق شدن،اما جدایی

خوشا عشق و نوای بینوایی

خوشا در سوز عشقی سوختن ها

درون شعله اش افروختن ها

چو عاشق از نگارش کام گیرد

چراغ آرزوهایش بمیرد

اگر می داد لیلی کام مجنون

کجا افسانه می شد نام مجنون

هزاران دل به حسرت خون شد از عشق

یکی در این میان مجنون شد از عشق

در این آتش هر آن کس بیشتر سوخت

چراغش در جهان روشن تر افروخت

نوای عاشقان در بینوایی ست

دوام عاشقی ها در جدایی ست

 

 


[+] نوشته شده توسط امیر مهدی در 23:22 | |