نويسندگان



آثار تاريخي يك عاشق



دوستان عاشق تنها



دوستان عاشق



وضعیت من در یاهو



آمار وب



طراح قالب:



موزیک و سایر امکانات






[+] نوشته شده توسط امیر مهدی در 15:10 | |







سال نو مبارک

 


[+] نوشته شده توسط امیر مهدی در 16:14 | |







سلام


سلامی به عشق
سلامی به انتظار
سلامی به باران چشمان یار
به بودن، نبودن، سکوت
به دشت تب آلوده بی قرار
*
کجایید خواب های پریشان من
که من ماندم و درد دوری یار
...
ندارم کنون جز شب و پنجره
برای رهایی رهی جز فرار
*
بیا باز کن پنجره های این خانه را
که شاید ببینم گهی سرو وگاهی چنار
*
و شاید بیاید از آن دورها
صدای خوش بلبلی یا که سار

*
کنون من همانم که روزی تو را
نشستم به پای وفا داری و انتظار
*
تو آن دور دست و من اینجا فقط
کنار دو خط شعر و یک شمع تار
*
نگفتی که آهم بگیرد تو را
تو ای نازنین دلبر و دلشکار
*
نگفتی که اشکم شود آتشی
بسوزاندم در شب تیره تار
*
نگفتی که دستی بیاید ز بام غرور
بچیند گل خنده های بهار
*
...
کجایید خواب های پریشان من؟


[+] نوشته شده توسط امیر مهدی در 15:52 | |







به تو می اندیشم


به تو می اندیشم ...
به تو و صداقت گفتارت به تو و شجاعت بیانت
خاموش نشو نازنین...

من به تو می اندیشم...
به تو و فرسنگها فاصلهء میان من و تو..
به تو و شاید سالها انتظار میان من و تو..
تو را در آغوش ندارم اما گرمای درونت را با تمامی وجود حس میکنم
از من گریزان نشو نازنین...

به تو می اندیشم...
به تو و راه جاودانگی من
راه بس دراز است
پا برهنه از تمامی موانع میگذرم ،تمامی دردها را به جان میخرم، تا تو را دریابم ، تا جاودانه شوم.........تو را دریابم و جاودانه شوم
جاوید باش نازنین...

به تو می اندیشم...
به تو و چشمانت که هرگز توان در بر گرفتن تو را در من ندید، به چشمانی که هرگز شور دیدن تو را و تاب ماندن برای تو را در من ندید
بینا باش نازنین من ...

روز و شب ،خواب و بیدار، به تو می اندیشم...
و به دست هایت که روزی مرا با خود میبرد تا رویاهایم را ببینم
نازنین...
گلی قرمز در دستم انتظار لطافت دستان تو را میکشد و چشمانم انتظاردیدن خندهء لبهای تو را دارد...
قوی باش و بجنگ
پیروزی از آن ماست....جاودانگی از آن ماست
آری من به تو می اندیشم....
به صداقت کلامت که دوست داشتن را زمزمه کرد
و به شجاعت بیانت که آواز بودن را با صدایی بلند خواند

به تو می اندیشم و نیرویی که مرا باقی نگه داشت
قوای بودن و جاودانگی را زمزمه کن نازنین ...

وبدان که من همیشه و همه جا به تو می اندیشم و اندیشهء من تنها دارایی من است

لحظه دیدار شاید آنی دگر باشد
دوستت دارم نازنینم...................


[+] نوشته شده توسط امیر مهدی در 15:46 | |







دلتنگی ها


دوباره تنها شده ام،دوباره دلم هوای تو را کرده.

خودکارم را از ابر پر می کنم و برایت از باران می نویسم.

به یاد شبی می افتم که تو را میان شمع ها دیدم.

دوباره می خواهم به سوی تو بیایم.تو را کجا می توان دید؟

در آواز شب اویز های عاشق؟

در چشمان یک عاشق مضطرب؟

در سلام کودکی که تازه واژه را آموخته؟

دلم می خواهد وقتی باغها بیدارند،برای تو نامه بنویسم.

و تو نامه هایم را بخوانی و جواب آنها را به نشانی همه ی غریبان جهان بفرستی.

ای کاش می توانستم تنهاییم را برای تو معنا کنم و از گوشه های افق برایت آواز
بخوانم.

کاش می توانستم همیشه از تو بنویسم.

می ترسم روزی نتوانم بنویسم و دفترهایم خالی بمانند و حرفهای ناگفته ام هرگز به
دنیا نیایند.

می ترسم نتوانم بنویسم و کسی ادامه ی سرود قلبم را نشنود.

می ترسم نتوانم بنویسم وآخرین نامه ام در سکوتی محض بمیرد وتازه ترین شعرم به تو
هدیه نشود.

دوباره شب،دوباره طپش این دل بی قرارم.

دوباره سایه ی حرف های تو که روی دیوار روبرو می افتد.

دلم می خواهد همه ی دیوارها پنجره شوند و من تو را میان چشمهایم بنشانم.

دوباره شب ،دوباره تنهایی و دوباره خودکاری که با همه ی ابر های عالم پر نمی شود.

دوباره شب،دوباره یاد تو که این دل بی قرار را بیدار نگه داشته.

دوباره شب،دوباره تنهایی،دوباره سکوت،دوباره من و یک دنیا خاطره.


[+] نوشته شده توسط امیر مهدی در 15:40 | |







باز هم


باز هم چشمان من
رنگ بی خوابی شده
باز قلبم شعله ی
عشق و بی تابی شده
باز بر بام شبم
ماه مهتابی شده

باز می خوانم که من
خسته ام از این همه دلبستگی
خسته ام از زندگی
خسته ام از این سکوت و بندگی
خسته ام از جملگی

باز بیزارم من از تکرار شب
می پرم آهسته از دیوار شب
می زنم فریاد و دستم در هوا
مانده قلبم زنده در آوار شب

شب شروع بی امان گریه هاست
روز آغاز دروغ خنده هاست
روز و شب اما چه فرقی می کند؟
آخر هر خنده وقتی
اشک گرمی پا به پاست

باز نفرین بر دروغ
خنده های بی فروغ
خنده های پر فریب و پر دروغ
خنده هایی از سر دیوانگی
یا دروغین  و دلدادگی

خنده هایی یخ زده
قلب هایی غم زده
ای خدا نفرین به قلبی که از دروغ
عشق را بر هم زده

باز باران دروغ
می چکد از آسمان
نغمه می خواند به من
ماه و خورشیدی دروغ
باز می تابد به من
باز می پرسم ز خود
رنگ بی خوابی چه شد؟
عشق و بی تابی کجاست؟
ماه مهتابی چه شد؟


[+] نوشته شده توسط امیر مهدی در 15:34 | |







بخواب اروم

لا لا لا گله پونه
بخواب آروم که شب نمی مونه
ببین یارت واست لالایی میخونه
دوست دارم اونقدر که فقط خدا میدونه
لا لا لا گله لاله
بخواب آروم که چشمم داره میباره
بخواب آروم گله نازم،اشکام از شبه تاره
که شب هام فانوسه چشماتو کم داره
لالا لا گله پونه
بخواب آروم که بارونه
دله یارت پریشونه
تو خوابیدی غریبونه
لا لا لا گله خونم
بخواب عمرم بخواب جونم
همیشه با تو می مونم
تویی  گله یکی یک دونم
لالا لا گله زیبام
بخواب آروم نگو تنهام
تا آخر رویات باهت میام
بخواب عشقم بخواب

 


[+] نوشته شده توسط امیر مهدی در 15:19 | |







خداحافظ


خداحافظ سکوت خسته ی باران خداحافظ.....خداحافظ به رسم خوب دلداران خداحافظ


خداحافظ زمانی که برایم آرزو بودی......خداحافظ زمانی که فقط در یاد او بودی

خداحافظ همین کافی و یک لبخند......هزاران قطره بر گونه و چشم و جاده و پیوند

خداحافظ فقط یک بار برای رفتن جانم......برای مرگ چشمانم برای عشق و ایمانم

خداحافظ و یک واژه و یک رفتن.....و یک خنده و یک آرامش و مردن

خداحافظ تمام قصه ها آرام میمیرد.....و باران تا ابد چشمان من را سلطه میگیرد

خداحافظ که انگار آخر قصه است.....و پایان پر از رازش غم و غصه است

خداحافظ کلاغ قصه ی ما هم نرفت خونه.....کلاغ عاشق تنها غم دنیا رو میدونه

خدا حافظ کمی غمگین تر از رگبار.....خداحافظ به امید دوباره خنده و دیدار

خداحافظ کمی زوده.........نرو حالا.....خداحافظ از این لحظه منم اینجا تک و تنها

خداحافظ ولی یادت نره .....برای دوری ما آسمون با خود دعا می کرد

خداحافظ جدا از هم خداحافظ.....خداحافظ فقط یک کم خداحافظ


[+] نوشته شده توسط امیر مهدی در 20:32 | |







گلایه

دلا شبها نمی نالی به زاری

سر راحت به بالین می گذاری

تو صاحب درد بودی

ناله سر کن ناله سر کن

خبر از درد بی دردی نداری

خبر از درد بی دردی نداری

بنال ای دل که رنجت شادمانی ست

بمیر ای دل که مرگت زندگانی ست

نمی خواهم که از او درد خیزد

بسوزد ، عشق ورزد ، اشک ریزد

مباد آن دم که چنگ نغمه سازد

زدستی بر نینگیزد نوایی

مباد آن دم که او دل تارو پودم

نسوزد در هوای آشنایی

بنال ای دل که رنجت شادمانی ست

بمیر ای دل که مرگت زندگانی ست


[+] نوشته شده توسط امیر مهدی در 20:28 | |







دوست دارم


من این شب زنده داری را دوست دارم
من این پریشانی را دوست دارم
بغض آسمان دلتنگی را دوست دارم
گذشت و دلم عاشق شد ، بیشتر گذشت و دلم دیوانه ات شد من این دیوانگی را دوست دارم
چه بگویم از دلم ، چه بگویم از این روزها ، هر چه بگویم ، این تکرار لحظه های با تو بودن را دوست دارم
بی قرارم ، ساختم با دوری ات ، نشستم به انتظار آمدنت ، من این انتظارها و بی قراریها را دوست دارم
چونکه تو را دارم ، چون به عشق تو بی قرارم، به عشق تو اینجا مثل یک پرنده ی گرفتارم
به عشق تو نشسته ام در برابر غروب ، این غروب را با تمام تلخی هایش دوست دارم
من این نامهربانی هایت را دوست دارم ، هر چه سرد باشی با دلم، من این سرمای وجودت را نیز دوست دارم
من این بی محبتی هایت را دوست دارم ، هر چه عذابم دهی ، من آزار و اذیتهایت را دوست دارم
هر چه با دلم بازی کنی ، من این بازی را دوست دارم
مرا در به در کوچه پس کوچه های دلت کردی ، من این در به دری را دوست دارم
مرا نترسان از رفتنت ، مرا نرجان از شکستنت ، بهانه هم بگیری برایم ، بهانه هایت را دوست دارم
من این اشکهایی که میریزد از چشمانم را دوست دارم ، آن نگاه های سردت را دوست دارم
بی خیالی هایت را دوست دارم ، اینکه نمیایی به دیدارم هم بماند،غرورت را نیز دوست دارم....
تو یک سو باشی و تمام غمهای دنیا هم همان سو، من تو را با تمام غمهایت دوست دارم....
هر چه بگویی دوست دارم ، هر چه باشی دوست دارم ، مرا دوست نداشته باشی ، من دوستت دارم
من این ابر بی باران را دوست دارم ، من این کویر خشک و بی جان را دوست دارم، این شاخه خشکیده و بی گل را دوست دارم ، من اینجا و آنجا همه جا را با تو دوست دارم....
من این شب زنده داری را دوست دارم
اگر با تو بودن خطا است و من گناهکار ،من گناه کردن را با تو دوست دارم...
بی مهری هایت به حساب دلم ، اشکهایم را که در می آوری نیز به حساب چشمانم من این حساب اشتباه را دوست دارم...


[+] نوشته شده توسط امیر مهدی در 20:23 | |



صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 6 صفحه بعد